نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: مقابله با تنهایی و افسردگی

1588
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6350
    نوشته ها
    545
    تشکـر
    884
    تشکر شده 624 بار در 313 پست
    میزان امتیاز
    10

    Unhappy مقابله با تنهایی و افسردگی

    من چند وقته که دچار یه حس تنهایی و خستگی دارم خیلی احساس میکنم افسرده شدم مسئله ای که داره منو اذیت میکنه یکیش اینه که وقتی 15-16 ساله بودم دوست داشتم توی 30 سالگی بمیرم همیشه فکر میکردم تا اون موقع توی رشته که دوست داشتم درس خوندم و شاغلم و مدرک گرفتم ازدواج کردم و بچه دارم. هیچ وقت برای بعد 30 سالگیم برنامه نداشتم اصلا نمیدونستم 31 سالگی یعنی چی؟ (چند ماه دیگه 30 سالم تموم میشه میرم تو 31 سال) با همه این مشکلاتی که داشتم و سختی هایی که کشیدم با همه بی حمایتی هایی که از سمت خانواده شد خودم رفتم سرکار شدم یه تایپیست . با پول صفحه صفحه تایپ پولامو جمع کردم دستمو گذاشتم تو جیب خودم، طول کشید ولی موفق شدم، تو رشته ای که علاقه داشتم درس خوندم و توی 28 سالگی مدرکمو گرفتم. همش به خودم میگفتم اگه بتونم تو این دوسال باقی مونده کار پیدا کنم خیلی عالی میشه. خودمو به اب و اتش زدم کارهم پیدا کردم ولی محیطش اصلا سالم نبود و با معیارها و اخلاق من جور نبود. بخاطر همین قیدشو زدم. خیلی برام سخت بود ولی این کارو کردم. فقط به این دل خوش بودم که حداقل چندتا کلمه تخصصی مربوط به رشته خودم که بلدم خودش خیلیه. بعدشم حتما که نباید برم سرکار. تو اون رشته میشم محقق. مطالعه می کنم. (البته خیلی زود نسبت به این قضیه دل سرد شدم چون همش یاد این میافتادم که بهش نرسیدم)
    موضوع دوم که خیلی داره بهم فشار میاره اینکه که وقتی یه بچه میبینم غم تو دلم میشینه خیلی وقتا شده که گریه کردم دوست داشتم منم یه بچه داشته باشم. بغلش کنم. بهش محبت کنم. ولی اصلا دوست ندارم ازدواج کنم. وقتی همه دوستامو میبینم که ازدواج کردن اصلا برام مهم نیست و تازه ازشون متنفر هم میشم ولی اگر ببینم بچه دارن غم دنیا تو دلم میشینه. با اکثر دوستام (اگر مجرد باشن) وقتی ازدواج میکنن قطع رابطه می کنم چون واقعا ازشون متنفر میشم.
    این دوتا موضوع باعث شده همش به گذشته فکر کنم با اینکه میدونم گذشته دیگه گذشته و نمیشه تغییرش داد ولی فکر و خیال، اشتباهایی که کردم، کارهایی که خواستم انجام بدم و نشد و... همش تو ذهنم رژه میرن.
    با اینکه میدونم خیلی بار گناهام زیاده و پرونده اعمالم داغون سنگینه ولی هر وقت میرم حرم چیزی که از امام رضا میخوام اینه که این حس بچه دوست داشتو ازم بگیره.
    البته برای سرپرستی بچه یه بار اقدام کردم ولی اینقدر سنگ انداختن جلوی پام که بی خیال شدم
    خیلی دوست داشتم یه بچه به سرپرستی قبول کنم حداقل هفته ای یه بار ببرمش بیرون، پارک، گردش ولی قبول نکردن.
    دلم میخواد برم یه جای دور یه شهری که هیچ کس منو نشناسه یه اتاق اجاره کنم حالا که نمردم زندگی کنم. ولی پول و پس اندازی اینقدری نیست که بتونم همچین کاری کنم. بعدشم پدر و مادرم این اجازه رو بهم نمیدن.
    واسه اینکه بتونم از این افکار دور بشم دوباره شروع کردم به درس خوندن. ولی ساعت کلاسا و کارم خیلی بهم ریختس و اصلا جور نمیشه. اینم شده بدبختی و مشغله جدید من واسه اعصاب خوردی. نه می تونم کارو ول کنم و نه می تونم درس نصفه کاره ول کنم چون هم دوستش دارم و هم نمیخوام بر گردم سر خونه اول.
    خواهش میکنم یکی بگه من چکار کنم؟؟؟؟
    امضای ایشان
    Who looses today, won’t find tomorrow, There is nothing important as today

  2. کاربران زیر از بهشت بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9838
    نوشته ها
    273
    تشکـر
    590
    تشکر شده 390 بار در 180 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : کمک کنید بتونم تنهایی و افسردگی مقابله کنم

    اینطور که من می دونم دختران بالای 35 سا می تونن کودکی رو به فرزندی قبول کنن، شما هنوز چند سال دیگه باید صبر کنی.

    برای ازدواج هم دیر نیست، چرا چیزی که تو سن 15- 16 سالگی آرزوت بوده مثل ازدواج و بچه داشتن، الان دیگه نیست.

    چه چیزی باعث میشه تو 16 سالگی بخوای ازدواج کنی ولی الان دست بکشی و نخوای،

    برای مشکل ازدواجت به یه مشاور مراجعه کن،

    هیچ چیزی غیر قابل تغییر نیست.

  4. کاربران زیر از prv بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : کمک کنید بتونم تنهایی و افسردگی مقابله کنم

    سلام

    بهشت عزیزم انسان برای اینکه احساس خوشبختی کنه، نیاز به "امید" داره، امید یعنی چیزی که به خاطرش زندگی کنی، یعنی انگیزه، هدف

    وقتی تصمیم میگیری ازدواج نکنی یعنی یه هدف بزرگ بلندمدت را از روند زندگیت حذف میکنی،( وجود یه همراه درکنارت که خوشحالی اون انگیزه تو باشه و خوشحالی تو انگیزه اون)

    حس و عشق مادرانه هم یکی از قویترین احساساتیه که خدا دروجود زن قرار داده، شما درواقع داری با سرشت و وجودت مبارزه میکنی،

    حیف این عشق پاک نیست که از خدا بخوای ازت بگیره و اینطور سرکوب بشه؟

    نمیگم درست یا اشتباه، چون قرار نیست همه حتما ازدواج کنن و یه انسان مجرد هم میتونه خوشبخت باشه،

    اما باید برای خودش اهداف دیگه ای را جایگزین کنه، و این موضوع آسون نیست

    الان شما در سنی هستی که باید تکلیف آینده ی زندگیتو مشخص کنی

    اگه با خودت برای ازدواج میتونی کنار بیای از آخرین سالایی که این فرصت را داری استفاده کن،

    اما اگه تصمیمت برای تجرد همیشگی قطعیه، باید برنامه بلند مدت و اهداف جایگزینت را برای آینده مشخص کنی...

    یعنی برنامه ت برای پر شدن تنهاییت و اینکه پول و سرمایه و وقتتو در چه راهی میخوای صرف کنی ....
    امضای ایشان



  6. کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : کمک کنید بتونم تنهایی و افسردگی مقابله کنم

    سوال من اینکه چرا از کسی که ازدواج کرده متنفری؟؟
    درضمن راجب اون ترسیدن از نرسیدن به 31 سال شما هیچ برنامه ای واسش نداری واسه همین چشم اندازت سیاه شده
    مثل کسی که دوربینش دیگه زووم نداره
    باید این دوربین و عوض کنیو یه دوربین جدیدتر و مدرن تر استفاده کنی تا بتونی باهاش افق ها و چشم انداز هایی دورتری رو باهاش ببینی
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مقابله با تنهایی و افسردگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهشت نمایش پست ها
    من چند وقته که دچار یه حس تنهایی و خستگی دارم خیلی احساس میکنم افسرده شدم مسئله ای که داره منو اذیت میکنه یکیش اینه که وقتی 15-16 ساله بودم دوست داشتم توی 30 سالگی بمیرم همیشه فکر میکردم تا اون موقع توی رشته که دوست داشتم درس خوندم و شاغلم و مدرک گرفتم ازدواج کردم و بچه دارم. هیچ وقت برای بعد 30 سالگیم برنامه نداشتم اصلا نمیدونستم 31 سالگی یعنی چی؟ (چند ماه دیگه 30 سالم تموم میشه میرم تو 31 سال) با همه این مشکلاتی که داشتم و سختی هایی که کشیدم با همه بی حمایتی هایی که از سمت خانواده شد خودم رفتم سرکار شدم یه تایپیست . با پول صفحه صفحه تایپ پولامو جمع کردم دستمو گذاشتم تو جیب خودم، طول کشید ولی موفق شدم، تو رشته ای که علاقه داشتم درس خوندم و توی 28 سالگی مدرکمو گرفتم. همش به خودم میگفتم اگه بتونم تو این دوسال باقی مونده کار پیدا کنم خیلی عالی میشه. خودمو به اب و اتش زدم کارهم پیدا کردم ولی محیطش اصلا سالم نبود و با معیارها و اخلاق من جور نبود. بخاطر همین قیدشو زدم. خیلی برام سخت بود ولی این کارو کردم. فقط به این دل خوش بودم که حداقل چندتا کلمه تخصصی مربوط به رشته خودم که بلدم خودش خیلیه. بعدشم حتما که نباید برم سرکار. تو اون رشته میشم محقق. مطالعه می کنم. (البته خیلی زود نسبت به این قضیه دل سرد شدم چون همش یاد این میافتادم که بهش نرسیدم)
    موضوع دوم که خیلی داره بهم فشار میاره اینکه که وقتی یه بچه میبینم غم تو دلم میشینه خیلی وقتا شده که گریه کردم دوست داشتم منم یه بچه داشته باشم. بغلش کنم. بهش محبت کنم. ولی اصلا دوست ندارم ازدواج کنم. وقتی همه دوستامو میبینم که ازدواج کردن اصلا برام مهم نیست و تازه ازشون متنفر هم میشم ولی اگر ببینم بچه دارن غم دنیا تو دلم میشینه. با اکثر دوستام (اگر مجرد باشن) وقتی ازدواج میکنن قطع رابطه می کنم چون واقعا ازشون متنفر میشم.
    این دوتا موضوع باعث شده همش به گذشته فکر کنم با اینکه میدونم گذشته دیگه گذشته و نمیشه تغییرش داد ولی فکر و خیال، اشتباهایی که کردم، کارهایی که خواستم انجام بدم و نشد و... همش تو ذهنم رژه میرن.
    با اینکه میدونم خیلی بار گناهام زیاده و پرونده اعمالم داغون سنگینه ولی هر وقت میرم حرم چیزی که از امام رضا میخوام اینه که این حس بچه دوست داشتو ازم بگیره.
    البته برای سرپرستی بچه یه بار اقدام کردم ولی اینقدر سنگ انداختن جلوی پام که بی خیال شدم
    خیلی دوست داشتم یه بچه به سرپرستی قبول کنم حداقل هفته ای یه بار ببرمش بیرون، پارک، گردش ولی قبول نکردن.
    دلم میخواد برم یه جای دور یه شهری که هیچ کس منو نشناسه یه اتاق اجاره کنم حالا که نمردم زندگی کنم. ولی پول و پس اندازی اینقدری نیست که بتونم همچین کاری کنم. بعدشم پدر و مادرم این اجازه رو بهم نمیدن.
    واسه اینکه بتونم از این افکار دور بشم دوباره شروع کردم به درس خوندن. ولی ساعت کلاسا و کارم خیلی بهم ریختس و اصلا جور نمیشه. اینم شده بدبختی و مشغله جدید من واسه اعصاب خوردی. نه می تونم کارو ول کنم و نه می تونم درس نصفه کاره ول کنم چون هم دوستش دارم و هم نمیخوام بر گردم سر خونه اول.
    خواهش میکنم یکی بگه من چکار کنم؟؟؟؟
    این متن شما بیشتر به درددل کردن شبیه بود تا بیان مشکلات

    چون اگر نگاهی به اطراف خودتون بندازید متوجه خواهید شد که بسیاری از افراد همین مشکل شمارو دارند پس دلیلی برای گرانی شما نیست

    شما میتونید یک دختر مجرد افسرده باشید و یا میتونید یک دختر مجرد شاد باشید ...انتخاب با خود شماست

    علت افسردگی شما هم همینه چون افسردگی یعنی اینکه فکرتون در گذشته سیر کنه و داین اون لحظات رو به یاد بیارید و افسوسش رو بخورید

    افسوس اتفاقاتی رو که تاریخ مصرفشون خیلی وقته گذشته ولی تونسته شمارو در گذر زمان اماده و قویتر کنه
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6350
    نوشته ها
    545
    تشکـر
    884
    تشکر شده 624 بار در 313 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مقابله با تنهایی و افسردگی

    ...
    ویرایش توسط بهشت : 02-15-2015 در ساعت 09:20 AM
    امضای ایشان
    Who looses today, won’t find tomorrow, There is nothing important as today

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. توهم ذهنی
    توسط فرزانه 1370 در انجمن وسواس فکری - عملی
    پاسخ: 19
    آخرين نوشته: 12-16-2014, 01:57 PM
  2. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 07-19-2014, 08:44 PM
  3. پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 06-07-2014, 01:54 PM
  4. آشنایی با تومورهای دهان و زبان
    توسط Artin در انجمن سلامت دهان و دندان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-23-2014, 01:49 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد